تحولات منطقه این روزها وارد مرحله جدیدی شده و از تغییرات مهمی در ساختار حکومتها به ویژه در جنوب خلیج فارس خبر میدهد.
تظاهرات مردم عربستان علیه رژیم آل سعود روز به روز درحال گسترش است. این اعتراضات، در هفته جاری نیز ادامه یافت و چندین شهر این کشور شاهد برپایی تظاهرات ضد دولتی بودند. اگر تا پیش از این، اعتراضات به مناطق شیعهنشین محدود بود اکنون چند ماهی است که دامنه اعتراضات به دیگر شهرهای عمده، حتی نزدیک کاخهای ریاض کشیده شده است.
این، همان چیزی است که سران رژیم پادشاهی عربستان از آن وحشت داشته و برای جلوگیری از آن به اقدامات رفاهی زیادی متوسل شدند. علاوه بر آل سعود، دولتمردان آمریکائی نیز از روند حوادث عربستان ناخشنودند.
هفته گذشته بیش از 100 نفر از علمای عربستان طی بیانیهای به سیاستهای رژیم آل سعود انتقاد کردند و خواستار تغییر این سیاستها، از جمله کاستن از خفقان حاکم بر جامعه این کشور شدند. همچنین شماری از روحانیون علیه رژیم دست به تظاهرات زدند، حوادثی که تاکنون در این کشور سابقه نداشته است. با توجه به اینکه رژیم عربستان، در صدر فهرست رژیمهای سرکوبگر قرار دارد، طبعاً کسانی که در این کشور به رژیم اعتراض میکنند در واقع خود را با خطر بزرگی مواجه مینمایند. نکته مهم همین است که این فضای ترس و وحشت نتوانسته مانع از اوجگیری اعتراضات علیه رژیم خودکامه ریاض شود.
برخی چنین عنوان میکنند که اعتراضات اخیر نتیجه سیاستهای به اصطلاح اصلاح طلبانه ملک عبدالله حاکم کنونی عربستان است ولی واقعیت غیر از این است. آل سعود به خاطر اینکه چندین دهه با سیاستهای سرکوبگرانه جامعه این کشور را به آتشی زیر خاکستر تبدیل کرده اکنون میدا نند که با چه آتشفشانی از خشم مردم مواجه هستند. آنها به خوبی اطلاع دارند که هر لحظه امکان شعلهور شدن آتش خشم مردم وجود دارد.
وقوع قیامهای مردمی در منطقه، شرایط را برای حاکمان عربستان بسیار حساس و خطرناک کرده است. هر چند حاکمان ریاض تلاش کردهاند با اتخاذ تدابیری خود را از طوفان قیامهای مردمی و موج بیداری اسلامی در منطقه در امان نگاه دارند ولی تحولات اخیر نشان میدهد این تدابیر درحال رنگ باختن هستند و وقوع دگرگونی و انقلاب در این کشور، در آینده نه چندان دور اجتناب ناپذیر است.
مرکز تحقیقات راهبردی "بروکینگر" آمریکا به تازگی در گزارشی نسبت به انقلاب قریب الوقوع در عربستان هشدار داده است. این موسسه با صراحت اعلام کرده اکنون احتمال وقوع انقلاب در عربستان بیش از هر زمان دیگری است.
در مورد دیگر عوامل زمینهساز برای قیام مردمی در عربستان باید به افزایش جمعیت تحصیل کرده و متأثر از دستگاههای ارتباط جمعی که توانسته بافت اجتماعی عربستان را تغییر دهد اشاره کرد. قشر جوان امروز عربستان دیگر حاضر نیستند مانند پدران خود تابع بیچون و چرای حاکمان خودکامه باشند.
علاوه بر این، اوضاع بداقتصادی و نرخ بالای بیکاری، با وجود ثروتهای نجومی اعضای خانواده حاکم، بر نارضایتیها و خشم مردم افزوده است. اختناق سیاسی، تبعیض قومی - مذهبی و تبعیض جنسیتی و محروم بودن زنان از بسیاری امکانات و حقوق اجتماعی از جمله دیگر مواردی هستند که مردم عربستان را به ستوه آوردهاند.
در این میان، وقوع انقلاب و تغییر احتمالی نظام این کشور برای منافع آمریکا فاجعه خواهد بود. آمریکائیها که طی دو سال گذشته، متحدین منطقهای خود را یک به یک از دست دادهاند تمام تلاش خود را مصروف صیانت از نظام پادشاهی عربستان کردهاند. سقوط رژیم آل سعود برای آمریکا به معنای از دست دادن مهمترین متحد منطقهای است که سایر رژیمهای خانوادهای منطقه را زنجیروار به دنبال خود به سقوط خواهد کشاند.
اولین مورد، بحرین خواهد بود، شیخ نشینی که قطعاً خانواده آل خلیفه بدون حمایتهای نظامی و سیاسی رژیم آل سعود قدرت مقاومت در برابر قیام پرخروش مردم را نخواهد داشت.
علیرغم ادعاهای دمکراسی خواهانه آمریکا در منطقه در مورد عربستان، دولتمردان این کشور چارهای ندارند جز اینکه خود را به رژیم دیکتاتوری ریاض متصل سازند و ذرهای از آن فاصله نگیرند. به عبارت روشنتر، آمریکا گزینههای چندانی برای عربستان ندارد. به اعتراف منابع آمریکایی سیاست آمریکا در قبال رژیم عربستان، منحصر به توصیه برای انجام اصلاحات تدریجی در این کشور شده است.
با اینحال بسیاری از کارشناسان این سازوکار را نیز قابل اعتماد نمیدانند و معتقدند چه بسا، اعطای آزادیهای محدود و اصلاحات به اصطلاح کنترل شده، زمینهای برای گسترش تظاهرات خواهد شد و سیلی از اعتراضات به راه خواهد افتاد که امکان مهار آن هرگز وجود نخواهد داشت. در چنین شرایطی، حاکمان ریاض درحالی که خود را بر سر دو راهی سرکوب یا مماشات میبینند و روشن است که هر دو راه آنها را به نقطه خطر نزدیک میکنند، آیا میتوانند به چیزی غیر از پایان راه خود بیاندیشند؟
نظرات شما عزیزان: